محل تبلیغات شما
از دوردست، صدایی، سکوت صدا را می‌آشوبد. به گمانم صدای زنگ کاروان است که در همهمه وحشت‌افزای تنهایی برکه می‌پیچد. ای کاش لحظه‌ای کنار من درنگ کنند تا تنهاییِ خود را با حضورشان قسمت کنم. ای کاش آبی داشتم تا عطش و خستگی راه را با خنکای وجودم فرو می‌نشاندند! غدیر، خسته و تنها، سر در گریبان فرو برده و رؤیاهایش را آه می‌کشد. کاروان نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. ناگاه، صدایی، در سکوت کاروان پیچید. صدایی، حجاز را به لرزه افکند.

شعر: در نهایت جمله آغاز است عشق...

دل نوشته: برگ های طلایی

دل نوشته .ً.. (آدما ها)

کاروان ,صدایی، ,کاش ,فرو ,ای ,سکوت ,ای کاش ,را با ,می‌کشد کاروان ,آه می‌کشد ,را آه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها